English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marine ball U نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marine U وابسته به دریانوردی
marine U تفنگدار دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine U تکاور دریایی
marine U بحری
marine U دریایی
commercial marine U کشتی تجاری
commercial marine U ناوگان دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
commercial marine U کشتیرانی تجارتی
marine diesel U سوختکشتیها
marine code U رمز
marine code U کد
marine code U علامت
marine insurance U بیمه بحری
marine railway U ریل دریایی
marine insurance U بیمه دریایی
marine insurance U بیمه حمل دریایی
marine forces U نیروی تفنگدار
marine forces U تفنگداران دریایی
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
marine railway U ریل ابی
marine climate U اقلیم اقیانوسی
marine climate U اب و هوای دریایی
marine regatta U ریل دریایی
marine regatta U ریل ابی
marine aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
marine sand U ماسه دریایی
marine sand U ماسه بادی
marine transgression U پیشروی دریا
mercantile marine U کشتیهای تجارتی
merchant marine U ناوگان بازرگانی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
on the ball <idiom> U باهوش
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
four ball U مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
into a ball U نخ راگلوله کنید
no ball U اصطلاحیدرورزشچوگان
to a. the ball U اماده انداختن
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
have a ball <idiom> U روزگارخوش داشتن
to a. the ball U توشدن
to a. the ball U توپ رانشان دادن
ball U بقچه [کاموا ]
ball U گلوله کردن
ball U گرهک
ball U بیضه
ball U گلوله توپ
ball U ساچمه توپ
ball U توپ
ball U توپ دور از دسترس توپزن
ball U مجلس رقص
ball U کانون [کاموا]
ball U بال [رقص]
ball U ایام خوش
ball U ساچمه
ball U گلوله
ball U گوی
ball U توپ بازی مجلس رقص
ball U رقص
ball game U گوبازی
to kick a ball U توپی را
ball game U شرایط وضعیت
to kick a ball U توپ زدن
ball game U هماورد
ball games U گوبازی
ball games U ورزش یا بازی با توپ
ball game U مسابقه
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
track ball U گوی پیگردی گوی شیار
volley ball U والیبال
wash ball U صابون دستشویی
to play ball U توپ بازی کردن
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
track ball U گوی نشان
ball game U ورزش یا بازی با توپ
to open the ball U پیش قدم شدن
to open the ball U اول رقصیدن
to keep the ball rolling U رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
sour ball U کلوچه سخت ترش مزه
snow ball U با گلوله برف زدن
snow ball U گلوله برف
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball U بازی محافظه کارانه
shadow ball U تمرین گوی اندازی
running with the ball U با توپ دویدن
racket ball U گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
push ball U بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
punch ball U گلابی تمرین بوکس
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
square ball U پاس عرضی
small ball U پرتاب بی حالت
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
to kick a ball U زدن
ball-flower U [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
punch the ball U مشت کردن دروازه بان
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
That's the way the ball bounces. <idiom> U موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
ball pens U روان نویس ها
ball pens U خودکار ها
ball pen U روان نویس [نوشت افزار]
ball pen U خودکار [نوشت افزار]
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
keep one's eye on the ball <idiom> U
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
high ball U شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
to stay on the ball <idiom> U تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
to pass the ball to somebody U توپ را به کسی پاس دادن
The ball was out of bounds. U توپ خارج [از زمین بازی] بود.
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
to give the ball away U توپ را [از دست] دادن
cricket ball U توپبازیگریکت
cork ball U توپچوبپنبهای
brown ball U توپقهوهای
bowling ball U توپبولینگ
blue ball U توپآبی
black ball U توپسیاه
ball winder U نخپیچ
ball stand U محلتوقفتوپ
ball peen U توپکنوکچکش
ball of clay U توپبرایساختسفال
ball assembly U توپمجمع
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball games U شرایط وضعیت
ball games U هماورد
green ball U توپسبز
hockey ball U توپهاکی
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
tennis ball U توپتنیس
squash ball U توپاسکوآش
rugby ball U توپلاستیکی
red ball U توپقرمز
pink ball U توپصورتی
lead ball U کلاهکتوپی
ivory ball U توپعاجی
ball games U مسابقه
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
ball printer U چاپگر توپی
ball printer U چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player U بازیگر با توپ
ball park U زمین بازیهای با توپ
ball of the eye U تخم چشم
ball mill U اسیاب ساچمهای
ball mill U سنگ شکن گلولهای
ball joint U سیبک
ball joint U توپی اتصال
ball joint U توپی
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking U دفاع خوب
ball return U بازگشت گوی بولینگ
ball test U ازمون ساچمهای
banana ball U برش بیش از حد گوی
drop ball U دراپ بال
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
dead ball U توپ خارج ازبازی
dead ball U توپ مرده
darning ball U زیر رفویی
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
corn ball U شیرینی چس فیل
canon ball U گلوله توپ
called ball U گوی تعیین شده از طرف بازیگر
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
belovedby ball U محبوب همه
basket ball U یکجورتوپ بازی
ball hawk U مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk U مدافع پرقدرت
ball flower U گل سینه
ball bearing U یاطاقان ساچمهای
ball bearing U کاسه ساچمه
ball bearing U بلبرینگ ساچمهای
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing U بلبرینگ
masked ball U بال ماسکه
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked ball U رقص با نقاب
cannon ball U پرش با بدن جمع
cannon ball U سرویس چکشی
cannon ball U گلوله توپ
crystal ball U گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
ball bearings U بلبرینگ
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings U بلبرینگ ساچمهای
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
ball control U تسلط به توپ
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com